برنامهريزی، فرايند آگاهانه و سيستماتيک تصميمگيری در مورد اهداف و فعاليتهای آينده يك فرد، گروه، واحد كاری يا سازمان است.
انواع روشهای برنامهريزی:
۱) بودجه بندی (Budgeting):
روشهای بودجهبندی به دليل ضرورت ايجاد سيستمهای كنترلی و برنامهريزی در نظامهای مديريت علمی توسعه پيدا کرد.
۲) برنامه ريزی عملياتی (Operational Planning):
هدف از برنامهريزي عملياتي دستيابی به هماهنگی و كنترل بهتر فعاليتهای شركت است. در برنامهريزی عملياتی با تاکيد بر ارزش پول، اقدامات مالی سازمان به طور دقيق و ساليانه طرحريزی ميشود. مشکلات اين روش عبارتند از:
– عدم امكان برنامه ريزی در بلندمدت
– خطر خردنگری
– نزديک بينی بيش از حد
۳) برنامهريزی (كوتاه مدت/ميان مدت/بلند مدت):
اين نوع برنامهريزی براي رفع مشکلات برنامهريزی بودجه و عمليات در ارائه افق بلندمدت توسعه يافت. تاکيد اين روش “برنامهريزي مبتنی بر طول زمان” است. در اين روش آينده در دورههای کوتاه، ميان و بلندمدت براساس روند گذشته پيشبينی می شود. فرض اصلی اين روش ثبات محيط در طول دوره برنامهريزی است.
۴) برنامه ريزی غلتان (Rolling wave Planning):
با حرکت از محيط ايستا به محيط پويا و پيچيده، اعتبار برنامهريزی ايستا از دست می رود. بر اين اساس ضرورت توجه به تغييرات محيطی و تحولات عوامل تأثيرگذار (داخلي و خارجي) باعث ايجاد ضرورت بازنگري، چرخش و غلتش در برنامه را ايجاد می نمايد. برنامههای غلتان (برنامههایی که بطور دورهای مورد بازنگری قرار می گيرند) باعث می شوند تا همواره بتوان به تصميمسازی، شکار فرصتها و اتخاذ استراتژی، متناسب با شرايط روز و با آگاهی از تغييرات پيرامونی پرداخت.
۵) برنامهريزی برای (Strategic business unit:SBU):
پس از جنگ جهاني دوم و با شکلگيري سازمانهاي بزرگ، شيوههای مديريتي متمرکز، بحرانهای جدی را در كنترل و هماهنگی در اين سازمانها ايجاد کرد. برای مثال كندی عمليات تصميمگيري، پيچيدگی عمليات هماهنگی، کاهش توان تحرک و عدم كارايي در پاسخ به تغييرات محيطی از اين مشکلات بودند. براي رفع اين مشکلات سازمانها به سازمانهاي کوچکتر شکسته گرديدند. به هريک از اين سازمانهای کوچک يک واحد کسب و کاری استراتژيک يا SBU ميگويند. اين مجموعههای کوچکتر، خودمختار و مستقل، بهعنوان مراکز سودآور تعريف گشته، که به دلايل پيچيدگی کمتر سازمانی و مديريتی، امکان برنامهريزی کاراتر برای آنها فراهم خواهد گرديد.
۶) برنامهريزی در سطح کسب و کار:
اين سطح از برنامهريزی در سطح یک بنگاه (مجموعه ای از SBU ها) و با هدف ايجاد همگرايی بين اهداف و عملكردها و دستيابی به همافزايی (سينرژی) در سطح کل بنگاه مورد استفاده قرار می گيرد.
۷) برنامهريزی مشارکتی:
اين روش وابسته به اصول زير است:
• مشاركت که اشاره دارد به: آرمان و هدف مشترك بين اعضاي سازمان و مشاركت مدير و كاركنان در سازمان
• مداومت که اشاره دارد به: بررسي مداوم آمار برنامهاي(مورد انتظار) و مفروضات بنيادي برنامه و اصلاح در صورت نياز
• هماهنگی که اشاره دارد به: برنامهريزی براي واحدها بهصورت هماهنگ و وجود ارتباط اطلاعاتی بين واحدها
• كلنگری که اشاره دارد به: تركيب اصل هماهنگی و ادغام (برنامه ريزی وابسته به هم) برای تمامی سطوح و ردههای سيستم (سازمان)